سپیدرود برو بالا


بهنام ربیع زاده

اختصاصی پگاه - سپیدرود را از سال هایی که به رشت آمده بودم می شناسم. از مدرسه که تعطیل می شدم بدون آن که چیزی بخورم ، یک راست به ورزشگاه می رفتم. گاهی حتی پول توجیبی روزانه ام کفاف تهیه بلیط را نمی داد اما امیدوار بودم که یکی پیدا می شود و مرا باخود به داخل ورزشگاه ببرد. گاهی هم یکی مثل خودم پیدا می کردم تا پول های مان را روی هم بگذاریم و یک بلیط تهیه کنیم. آنوقت ها با یک بلیط، دو تایی می توانستیم وارد شویم.
گاهی هم کسی پیدا نمی شد و ناگزیر تا شروع نیمه دوم که درها باز می شد می ماندم. نمی دانم هنوز هم همانطور هست یا خیر؟!

دیدن زنان و مردانی که از روی پشت بام های خانه های اطراف، فوتبال را تماشا می کردند، حکایت جذابی بود...

چه شوروحال عجیبی داشت و داشتم از دیدن ؛ ایرج خوالی ، مهرداد هوشنگی، کیهان زیرک جو، حسین مشکین زر و سید علی محمدی ، عبدالله پندیدن ، ... و حمید رضا منصوری.

آن موقع از شعاردادن ها، سوت و کف زدن ها، جیق و دادزدن و هیجانی که بازی ها داشت لذت می بردم.
شعارهایی که هرکدام جذابیت و نشاط خاصی داشت. مخصوصن ؛ " سپیدرود برو بالا "

یخ بهشت " عمو سالاری " و بستنی و تخمه و ... و روزنامه هایی که با آن کلاه درست می کردیم تا توی آفتاب بنشینیم و مسابقه تماشا کنیم، لذتی وصف ناشدنی داشت!

وقتی توپ به تور دروازه حریف بوسه می زد و بمب شادی منفجر می شد، انبوه کاغذهای رنگی را که شب قبل در قطع های سه سانتی بریده بودم به هوا پرتاب میکردم و شادی می کردیم. گاهی نیز هیچ گلی زده نمی شد و باخودم برمی گرداندم ...

 

سپیدرود همچنان می خروشد


زمان گذشت و سپیدرود نیز از روزهای اوج فاصله گرفت و آرام شد. بعد دوباره خروشید و به رده اول فوتبال کشور بازگشت. حالا از آن سال ها تقریبا ۳۰ سال گذشته. سپیدرود دردهای زیادی را به جان خرید تا فصل قبل در لیگ بماند. بی پولی و ناملایمات را تحمل کرد . بعد به کمک علی کریمی ماندنی شد.
داستان این فصل را همه می دانند... اما این روزها سپیدرود، صورت اش را با سیلی به رنگ پیراهن اش نگه می دارد و با همه مشکلات، تنها با تکیه بر غیرت بازیکنان جوان و با تجربه و کادر فنی اش می خروشد.
آنها همه جور تهمت، دشنام و تحقیر را متحمل می شوند اما حتی تیم های متمول را با شکست تحقیرآمیز بدرقه می کنند. در بازی با پرسپولیس شانس های گلزنی زیادی دارند و تیم های دیگری را در خانه شان متوقف می کنند.

حالا با حضور نادرخان دست نشان به خودباوری رسیده اند و هر هفته عنوان " خطرناکترین تیم " را دارند.
با دست خالی با بزرگترین تیم ها مبارزه می کنند و اگر هم ببازند یا مساوی کنند؛ سر تعظیم فرود نمی آورند.

سپیدرودی ها در بازی آخر که همه چیز در خدمت تیم میزبان بود و با توجه به تصاویر تلویزیونی و عکاسان و به عقیده برخی از کارشنان داوری و مفسرین فوتبال باید برنده بازی در زمین حریف می شد، متاسفانه ناکام ماند. ناکامی ای که بخشی از آن به کم تجربگی و احساسی بودن شان در دقیقه پایانی برمی گردد. شاید اگر دست نشان در ۳۰ ثانیه باقیمانده از وقت تلف شده اخراج نمی شد، شاگردان اش را هدایت می کرد تا بجای فرستادن توپ به زمین رقیب، حفظ اش کنند و زمان را به انتها برسانند. حالا نشد و گذشت. سپیدرود این روزها، در فضایی بازی برده را با مساوی معاوضه کرد که حتی به مربی خودی رحم نکردند و فیروز کریمی را با سنگ نقش بر زمین و بی هوش کردند، به داور کنار سنگ پرانی کردند تا به وسط زمین بیاید، به ادعای دست نشان به همه حتی " فتاحی " فحاشی کنند و انواع و اقسام اشیاء را به سمت بازیکنان پرت کردندو ... . اما تیم محبوب گیلانی توانست آن همه موقعیت گل بسازد و آنگونه بازی کند که هر بی طرفی او را شایسته برد بداند و ستایش اش کند.
البته فیروز کریمی بعداز آن وضع و شمایلی که تلویزیون نشان داد، روی زمین افتاد و بی هوش شد و به کمک احمد رضا فیروزی پزشک تیم سپیدرود که فکر می کرد فوت شده و می گویند تا ساعت ها دست و پایش می لرزید و استرس داشت ) کمی مداوا شد و سپس با آمبولانس به بیرون برده شد، بعدا با ظاهری کاملا آراسته، بدون بانداژ و شاد در برنامه ستاره ساز حاضر شد و با بیان حرف های متناقض سعی کرد آن موارد را انکار کند !!

او ابتدا گفت :" در صحنه‌ای از بازی قصد داشتم فریاد بزنم که فشارم افتاد و دیگر متوجه نشدم که چه شد و گویا حالم بد شده بود و من را به بیمارستان منتقل کردند. اکنون حالم خوب است و از بیمارستان مرخص شده‌ام.»
اما بهمن روشنایی سرپرست تیم نفت مسجدسلیمان بی هوش شدن کریمی را ناشی از برخورد بطری آب به سرش عنوان کرد و گفت : " قسمت تیز بطری آب به سر آقای کریمی برخورد کرد و باعث شد او راهی بیمارستان شود.»

اما سرمربی نفت در اظهار نظری دیگر حرف های قبلی اش را نقض کرد و گفت : "فکر می‌کنم دقیقه 51 بود که یک بطری آب که قرار بود برای بچه‌های ما فرستاده شود، از قسمت در آن به سر من اصابت کرد که موجب به وجود آمدن آن صحنه شد " !!


خودباوری

تنها تیم لیگ برتری گیلان دیگر خود را شناخته و به اعتماد به نفس نسبی رسیده است.

حالا در درون دروازه نمره قبولی دارد . شیخ سلیمانی و تهیدست و لطفی خوب دفاع می کنند. حتی برای گلزنی هجوم می برند. ربیع زاده برای تصاحب توپ می جنگد و ساده پاس می دهد و حتی با توصیه مربی اش شوت می زند. بلبلی شیرازه تیم حریف را از هم می پاشد و غوغا به پا می کند. او هم گل می سازد و خلق موقعیت می کند و گل می زند. شنانی تلاش های مثمر ثمری از خود نشان می دهد و آرامش را از حریف می گیرد.
مهدوی به خوبی مدیریت می کند و نبض بازی تیم را به دست می گیرد و قربان زاده و فردوسی خیلی بیشتر از حدی که تاکنون دیده شده ظاهر می شوند. ابراهیمی و غلامی تجربیات شان را در کنار جوانی دیگران ببه کار گرفته اند تا سپیدرود جان تازه ای به خود بگیرد و بماند. و بایرامی رهبری خط حمله را به خوبی انجام می دهد. او حالا یکی از محبوبترین ماهی هاست.
تک تک اعضای ذخیره انگیزه فراوانی دارند و به مکمل خوبی تبدیل شده اند.

کادر فنی و پزشکی و آنالیزورها و ... به خوبی می دانند که چه باید بکنند تا سپیدرود بدرخشد.

همه می دانند که باید کمترین اشتباهات را داشته باشند و بیشترین دقت ها را. این سپیدرود با بازی هایی که اخیرا از خود به نمایش گذاشته است، توقع ها را بالا برده و بی شک توان آن را دارد که حتی غول ها را کنار بزند و پیروز میدان های سخت باشد.

 

حمایت همه جانبه


امروز سپیدرود نیاز به حمایت های مادی و معنوی دارد تا همچنان برای بقا و " بالا رفتن " بجنگد. دیگر حرف درمانی و شعار دردی از سپیدرود دوا نمی کند. آنها دوبازی سخت دارند. نساجی و استقلال تیم های سخت و قوی ای هستند اما سپیدرود با دست نشان و بازیکنانش ثابت کرده که می تواند ناممکن ها را ممکن بسازد و دژ های سخت را درهم فرو بریزد. ماهی ها نیاز شدیدی به حمایت دارند. چه از سوی تماشاگران پرشور و چه از طرف مسوولین. مردم باید با پرکردن سکوها به تشویق بی امان و پیوسته به تیم روحیه دهند و از بعضی از اتفاقات و اشتباهات ناخواسته بگذرند. و مسئولین به جای شعار درمانی و دست زیر چانه زدن، پای کار بیایند و از لحاظ اقتصادی به سپیدرود توجه کنند. بچه ها هرچه در توان دارند را در طبق اخلاص گذاشته اند و حالا نوبت مسوولین است. شورای شهر و فرماندار و استاندار و مجمع نمایندگان گیلان و هیات فوتبال و ..‌. باید بیش از پیش ورود کرده و اقدامات عملی انجام دهند تا تیم " بالا برود " و بماند.

مسوولین نه تنها باید برای بقای سپیدرود در لیگ آستین را به سرعت بالا بزنند، بلکه باید شرایط حضور ملوان، دیگر تیم ریشه دار گیلانی و داماش و شهرداری فومن که این روزها احیا شده اند و چوکای تالش که روزگاری به عقابها معروف بود را در رده های بالا  فراهم کنند. چراکه هرقدر این تیم ها بال بگیرند و صعود کنند، نشاط اجتماعی بیشتر می شود و اعتماد عمومی مردم از مسوولین افزایش می یابد.

*هرگونه استفاده از این مطلب بدون اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد