فوتبال رشت به ترس و یاس رسید

یک شهر، دو روز

علیرضا مویدی فر

فوتبال، افیون جدید توده هاست. فرایندی که به شدت پیوند دهنده و به شدت فاصله افکن است. مردمان بسیاری در گوشه گوشه گیتی، آرزوهای محال و ممکنشان را به ۹۰ دقیقه جدال ۲۲ انسان، گره می زنند. عقده های فروخورده، رویاهای سرکوب شده، شادی های محبوس و شوق کودک درونشان را طی فقط یک مسابقه فوتبال، برآورده و زنده می بینند. و فراموش می کنند همه نهی و نفی های زندگی خاکستری را.
گویی شرایط زندگی، با عشق تنیده در جان نسبت به فوتبال، رابطه برعکس دارد. هرچه آن فرو می رود، این بر می آید  و حالا تصور کنید که چرخ اقبال در زندگی روزمره، هم جهت با اقبال در فوتبال، رو به افول بچرخد.
حال مردمان رشت و تیم هایشان، در دو روز متوالی چنین است. یک تیمشان در جدال بقا در لیگ برتر، در یک رقابت فینال گونه، در ثانیه های پایانی، نقد را با نسیه عوض می کند و آن دیگری، در فینالی دیگر، با وجود نبردی ستایش برانگیز، شاهد کامیابی را در آغوش رقیب می بیند. و چه طعنه آمیز که هردو تحت تاثیر فرایند داوری اند. اولی مشکوک و دومی عریان.
همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. شهری خسته و فرسوده از بی مبالاتی ها و بی خیالی ها، با مغزهای پر و جیب های خالی، با فرصت سوزی ها و ظاهرسازی ها، کجایش به قواره است که فوتبالش باشد؟
زیرساخت سخت افزاریش مناسب است؟ از پتانسیل انسانی اش درست استفاده می کند؟ می داند به کجا می رود یا چه می خواهد؟ اما با همین داشته ها نفس می کشد. هم خودش و هم ساکنین سرخوش و امیدوارش.
فوتبال، امروز، روی زشتش را به رشت و به داماش نشان داد. تیمی که امروز ثابت کرد، کیفیتی که او را به فینال جام حذفی رساند، اتفاقی نبود. فوتبالی به مراتب بالاتر از سطح لیگ دو و حتی لیگ یک. دیروز هم برای سپیدرود چنین بود. اما چه فایده، که گذر از میان تاکتیک های رقیب کافی نبود و باید از لابلای سوت ها و پرچم ها، که جزیی از قاعده بازی هستند!! هم می گذشتند. هرچقدر آن شدنی بود، این نشد...
حالا و از پس عذرخواهی نسیه قاضی القضات فوتبال از باشگاه داماش، حاجی پورها می مانند و انگیزه دوباره ای برای برخاستن در فصل آتی که فراهم کردن چنین انگیزه ای، دلی بس بزرگ می خواهد و پشتی بس قرص و محکم. همین دورنما برای سپیدرود هم متصور است. هرچند آنجا فقط توده هواداران هستند و دیگر هیچ.
روزهایی که می توانستند برای فوتبال رشت پیام آور امید و شادمانی باشند، به ترس و یاس رسیدند تا یکبار دیگر ثابت شود که رنسانس در فوتبال رشت و گیلان، با جرقه و معجزه رخ نخواهد داد. سیاستی دیگر باید بیاید، البته اگر کشتیبانی وجود داشته باشد.