آتشی در حال شعله ور شدن است

ایران از بازی در زمین حریف پرهیز کند 

علی انجم روز 

اختصاصی پگاه -  رای آوردن نتانیاهو در اسراییل، علاوه بر جناح چپ و عرب های اسراییلی بخشی از جریان موسوم به "میانه رو" را هم نگران کرده است.
اکنون برخی نگاه ها به دستگاه قضایی اسراییل دوخته شده، بلکه نتانیاهو را به اتهام فساد و سوء استفاده از قدرت برکنار و حتا زندانی کنند، بلکه موج رادیکالیزه شدن خاورمیانه دستکم از این سو تا حدی مهار شود. اگر نتانیاهو بتواند از این دام خود را برهاند، به ضرس قاطع می توان ادعا کرد، از زاویه منافع جناح راست افراطی اسراییل، پیروزی اخیر، با توجه به حضور یک راستگرای دیگر در کاخ سفید، در بهترین زمان ممکن به وقوع پیوسته است. البته ترامپ با انتقال سفارت ایالات متحده به بیت المقدس به نوعی لیکود و نتانیاهو را در انتخابات دوپینگ کرد.
علاوه براین برخلاف قطعنامه های ملل متحد و پروتکل های بین المللی، انضمام بلندی های اشغالی گولان(جولان)به خود، توسط اسراییل، آن هم چندی قبل از این انتخابات سرنوشت ساز، بی چراغ سبز کاخ سفید امکان پذیر نبود.
اگر رعایت پروتکل های بین المللی واجب الاطاعت است، یکی به میخ یکی به نعل زدن بی معناست یعنی نمی توان جمهوری اسلامی را صرفن به دلیل تهدید کلامی اسراییل، از ساخت موشک های میان برد باز داشت چون که در کلام موجودیت کشوری را زیر سوال برده است، اما اسراییل که در عمل کشور فلسطین را اشغال کرده و حاضر به عقب نشینی نیست و  کشوری را از جغرافیای عالم محو کرده، با اجازه (غیررسمی) بتواند سلاح های هسته ای در اختیار داشته باشد!
یا اخیرن جزیی از خاک به رسمیت شناخته شده ی تحت اشغالش (جولان) را ضمیمه خود سازد و بابت این زیاده خواهی ها از "کدخدا" دستخوش دریافت کند!
مهمترین واقعه پس از 13 آبان، یعنی آغاز مرحله بندی شده ی تحریم های بین المللی، قراردادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکاست!
این اقدام ایالات متحده عملی خلاف آمد عادت است. زیرا آمریکا از جمله اولین کشورهایی بود که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت حال یکی از ارکان حکومت به رسمیت شناخته ی خود را از بقیه دستگاه فاکتور گرفته، آن را در فهرست تروریستی، به عنوان یک گروه قرار می دهد! در حالی که سپاه یک گروه بشمار نمی رود بلکه بخشی از ساختار حکومتی حاکم بر ایران است.
عمل آمریکا در صورتی که به رویه تبدیل شود نظام حقوق بین المللی را بهم می ریزد. البته در فاصله کمی پس از تصمیم عجیب و خلاف عرف بین المللی آمریکا، ایران نیز نیروهای مرکزی آمریکا در غرب آسیا(سنتکام) را در فهرست تروربستی قرارداد که به نظر من، اقدامی عجولانه بود زیرا ایران باید روی غیرقانونی بودن عمل دولت امریکا مانور داده و مساله را از این زاویه در مجامع بین المللی مطرح می کرد اما با دست زدن به عمل متقابل، بر اینکه دولتی قادر است بخشی از نهادهای دولت(حکومت) دیگر را تروریست یا غیرقانونی بخواند صحه گذاشت!
این عمل ایالات متحده ممکن است منطقه پرآشوب را با مخاطرات جدی مواجه سازد. زیرا وقتی مجموعه ایی از سوی "کدخدا"ی عالم تروریست خوانده می شود این مجوز را برای خود و دیگران صادر می کند تا در هرجای عالم با عناصر نیروی فوق مواجه شدند به چشم تروریست بدان ها نگریسته و علیه شان به اعمال خصمانه دست بزنند.
وقتی این اقدام آمریکا را کنار پیروزی راستگرایان افراطی متحد حزب راستگرای لیکود در اسراییل می گذاریم نمی توانیم از بروز رخدادهای ناخوشایند و حتا فاجعه بار ابراز نگرانی نکنیم.
این روزها برخی از بنگاه های خبری، از حمله اسراییل به نیروهای ایرانی مستقر در سوریه خبر دادند البته پیش از قرار دادن سپاه در فهرست تروریستی نیز، بارها شاهد حملات اسراییل به پاسداران سپاه در سوریه بوده ایم که با خویشتنداری جمهوری اسلامی، اسراییل نتوانست ایران را به زمین بازی مورد نظرش بکشاند. اما آنتریک های اسراییل پس از تثبیت نتانیاهو و متحدانش از قبل بیشتر می شود. زیرا اگر در گذشته مقرهای مستشاری سپاه را می کوبیدند و با سکوت از کنارش می گذشتند الان هم می زنند و هم، با افتخار اعلام می کنند! اینجاست که دیگر عدم پاسخ جمهوری اسلامی می تواند معانی ناخوشایندی داشته باشد. با توجه به اینکه آمریکا می کوشد با محوریت مصر(که خود را کنار کشید) و سعودی "ناتوی عربی" را در تقابل با جمهوری اسلامی سازماندهی کند با کنار رفتن مصر و همراه نشدنش با این طرح، بعید نیست اسراییل به لحاظ نظامی و سعودی و متحدانش که به طرز مشکوکی نام قطر و عمان(نزدیکترین ممالک عربی به ایران به طور سنتی) نیز بین شان به چشم می خورد با ساپورت مالی، محوریت این سازمان فراملی نظامی را عهده دار شوند و باز دور از دهن است که ناتوی عربی بخواهد فقط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در سوریه، لبنان یا یمن مورد هدف قرار دهد زیرا اکنون و حتا قبل از تروریست خواندن سپاه اسراییل بارها به مقرهای این نهاد در سوریه حمله می کرد. لذا با توجه به رفت و آمدهای نتانیاهو به روسیه و خط قرمز امنیتی خواندن اسراییل توسط پوتین، نباید نگران شویم زیر پوست خاورمیانه ی اغلب ملتهب، آتشی در حال شعله ور شدن است که در زمانی نه چندان دور دامن همه ی منطقه را خواهد گرفت؟ 

در شرایط کنونی هرگونه اقدام احساسی، یعنی بازی در زمین حریف، زمینی که آنها تمام مختصاتش را به خوبی می شناسند و خود را آماده ی نزاعی وسیع در آن کرده اند. بنابراین پاگذاشتن در زمین مین گذاری شده ی فوق، یعنی وارد شدن به معرکه ایی که طرف مقابل برای هر حالتش برنامه ریزی کرده است اما این طرف اطلاعات زیادی از کارت های دست دشمنانش ندارد.
این نه یک پیشنهاد است نه حتا صحه گذاشتن و نه هیچ چیز دیگر، فقط یادآوری واقعه ایی در تاریخ معاصر خاورمیانه است.
از بدو تاسیس اسراییل، مصر بارها با همراهی ممالک عربی و اغلب با حمایت بلوک شرق با اسراییل وارد جنگ شد. پیامد نخستین نبرد اعراب و اسراییلِ تازه تاسیس، این بود که چهل و نه درصد فلسطین آنروز، به مرور از دست شان رفت! گولان سوریه و سینای مصر نیز همچنین، اکنون پس از هفتاد سال، فقط باریکه ی سیصدو شصت کیلومترمربعی غزه با یک و نیم میلیون نفر جمعیت آنهم تحت محاصره، به عرب ها عودت داده شده است!
بعد از نبرد کرامه، یکی از موفق ترین جنگ های اعراب و اسراییل، آخرین نبرد مصرِ تحت رهبری سادات، با اسراییل در ۱۹۷۳ بود که ارتش مصر توانست خط "بارلو" را بشکند و در نخستین روزهای نبرد، پیروزهای چشمگیری به دست آورد. اما با تدارکات گسترده ی نظامی ایالات متحده به نفع اسراییل، ورق برگشت و سربازان اسراییلی چند روز بعد در شرق کانال سویز آب تنی می کردند!
اسراییل وسعتی، چندین برابر آنچه سازمان ملل بر اساس قطعنامه ۱۸۱ در ۱۹۴۸ به عنوان اسراییل به رسمیت شناخته بود، یافت. در جنگ ۱۹۶۷ باز بر وسعت اسراییل افزوده شد و قطعنامه ۲۴۲ نیز راه به جایی نبُرد و آن مناطق هنوز که هنوز است در اشغال اسراییل قرار دارند به جز باریکه ی غزه!
پس از شکست چندباره ی اعراب در ۱۹۷۳ کار به جایی رسید که اسراییلی ها از حمله عرب ها خشنود به نظر می رسیدند زیرا ضمن مظلوم نمایی، حمایت حامیان شان را جلب کرده از سویی بر وسعت خویش می افزودند. چه بسا همان روندِ جنگیدن و زمین باختن عرب ها ادامه می یافت اکنون اسراییلی در خاورمیانه آقایی می کرد که از "نیل تا فرات" وسعت داشت!
اما زمانی که اسراییلی ها، انتظار یک حمله همه جانبه انتقامی مصر و دیگر اعراب را داشتند، محمدانورسادات، همه، از اسراییل تا اعراب را مبهوت کرد و مصر توانست تمام سرزمین هایش را که در "جنگ" از دست داده بود در "صلح" بازپس بگیرد!
چه بسا حافظ اسد و عرفات هم با در پیش گرفتن همان رویه، می توانستند در موقعیت های مناسبی، همچون زمان صدارت اسحاق رابین، گولان، ساحل غربی رود اردن، غزه و البته بیت المقدس شرقی را پس بگیرند و مخالفت با اسراییل پشت مرزهای کشور تازه تاسیس یافته فلسطین، سازماندهی شده، اعراب نیز امروز دست بالا را داشتند.
سادات متوجه شد هربار مصر و متحدان عربش با اسراییل جنگیدند بخشی از سرزمین های عربی از دست رفت و ادامه آن روند را بازی در زمین اسراییل بشمار آورده، خواست دست به اقدامی بزند که حریف تصورش را هم نمی کرد...، عملی که سوریه و فلسطینی ها از انجامش سرباز زدند، در عمل اما، مصر سینا را دارد اما سوریه گولان را نه، خبری هم از تشکیل کشور مستقل فلسطینی نیست!
اشاره به واقعه تاریخی فوق بدین معنا نیست که ایران راه انور سادات را برود و فردا آقای روحانی سر از کنست درآورده برای اسراییلی ها سخنرانی کند نه! بلکه خواستم یادآوری کنم بازی در زمین انتخاب شده، توسط دشمن، می تواند پیامدهای فاجعه باری به دنبال داشته باشد. سادات با دریافت همین واقعیت، کوشید اسراییل و حامیانش را سورپرایز کتد و فرصت و رخصت برنامه ریزی را از آنها بگیرد.
بنابراین استراتژیست های نظام هم می توانند بیندیشند آمریکا و اسراییل کدام حرکت را از جانب جمهوری اسلامی دور از ذهن می پندارند و برایش برنامه ریزی نکرده اند خب اگر همان کنند که حریف، حتا ظن اش را هم نمی برد نمی توان به آچمز کردنش امیدوار شد؟
حریف ذات ایدئولوژیک دشمن اش(جمهوری اسلامی) را به فراست دریافته است. از این رو نعل وارونه زدن و همان کردن که در مخیله دشمن(آمریکا و متحدانش) نمی گنجد، شاید راه برون رفت از بحران کنونی باشد. بی تردید طرفی که هم بازی و هم زمین اش را انتخاب می کند آن هم در جایی که رقیب گمان نمی کند شانس برد بسیار زیاد است در حالی که کشورمان تحت فشارهای فزاینده ایی قرار گرفته است برنده همانست که ابتکار عمل را در دست گیرد. ابتکار عمل هم حرکتی، خلاف آمد عادت است، نه آنکه همان کنیم که با توجه به فاکتورهای مختلف از ما انتظار می رود.

*هرگونه استفاده از این مطلب بدون اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد