فردوسی پور، یک اخراج و ده ها فرصت

علیرضا مویدی فر

اختصاصی پگاه - چند روزی بیش، از خبر حذف عادل فردوسی پور نمیگذرد. موج واکنشها (از جمله خودم) به این رخداد چنان است که گویی ختمش را گرفته و حلوایش را هم خورده ایم. غافل از اینکه نه دنیا به آخر رسیده، نه فردوسی پور به حبس ابد بدون امکان فرجام خواهی رفته و نه فوتبال تعطیل شده است. به هرحال هرآینه ممکن است فشاری از اهرمی، یا نفوذی از یک ذینفوذ، دوباره آب فردوسی پور را به مجرای ۹۰ برگرداند، یا اینکه در همچنان بر همین پاشنه بچرخد. آدمی است دیگر، موجودی ناشناخته آنهم در مملکتی کمتر پیش بینی پذیر.
سناریویی که در دقایق پایانی ۹۷، برای ۹۰ نوشته شد، میتواند بخشی از یک سریال چند فصلی باشد که شاید حتی داستانش را بداهه و در لحظه بنویسند. بسته به واکنش مخاطب و کشش و جذابیتش. از یک سو میتواند عادل را در قامت یک ابر قهرمان، روی دوش هواداران این روزها پریشانش، به استودیوهای تلویزیون برگرداند تا او همچنان رکورد روی رکورد تعداد پیامکهایش بگذارد. اینبار بارقدرتی وسیع تر، ناشی از ظرفیت ایجاد شده در اثر آن اخراج کذایی. از سویی دیگر میتواند او را که هیچگاه از چند فرسخیز ردای اپوزیسیون تلویزیون رد هم نشده، تبدیل کند به یک رسانه برجسته با برند شخصی برجسته و با پشتوانه اینک تکثیر شده ای که تعداد مخاطبانش را تصاعدی بالا ببرد. میتواند در سمتی جذاب، اینبار "دکتر عادل فردوسی پور" را به تصمیم ساز و برنامه سازی معتبر تبدیل کند که دیگر محدود به رعایت استانداردهای تلویزیون ایران نباشد. کما اینکه بسیارانی بر این باورند که همین حالا، رسانه های غیر انحصاری معتبر آن سوی آبها، برای فردوسی پور سر و دست میشکنند، که بیراه هم نیست. و در نهایت میتواند به جایی برسد که عادل در دانشگاه درسش را بدهد و کتابش را بنویسد و دوغش را بنوشد.
هرکدام از این احتمالها و بیش از آنها، قابلیت وقوع دارند. آنچه در این نقطه عطف، تعیین کننده جایگاه عادل فردوسی پور در "حقیقت جاری دنیای رسانه" است، کاملا به واقعیت وجودی کار او در ۲۰ سال گذشته و نیروهایی که او از آنها برای رسیدن به جایگاه فعلی اش بهره گرفت، باز میگردد. کم نبوده اند کسانی که ادعای استقلال و مردمی بودن داشته اند و چون به روز سختی، نقاب بر افتاد، روشن شد که پشت داستان، تفکر دیگری جاری بوده است. عکس این ماجرا هم صادق است.
عادل فردوسی پور، علیرغم این ضربه آخر سالی، حالا فرصت مغتنمی دارد تا در حالی که دیگر خط قرمزی او را احاطه نکرده، به عنوان یک فعال تحصیلکرده رسانه، مسیرش را مشخص کرده و در آن مسیر، با ادعاهایی که در طول همه این سالها به ویژه یک دهه اخیر ۹۰ بیان کرد و نپرداخت، بپردازد.
برخاستن از پشت میز اجرای ۹۰، شاید تعداد مخاطبان فراگیر او را دچار ریزش جدی کرده باشد، اما حالا دیگر رسانه در دسترس فقط تلویزیون نیست. آنها که از سر باور، یا عشق، یا تفنن یا هرچیز دیگری، فردوسی پور را در شبهای دوشنبه به مدت محدود دنبال میکردند، حالا میتوانند بدون توقف و محدودیت زمانی، در فضای مجازی، او و تفکرش را دنبال کنند. انهم بدون چهارچوبهای تحمیلی سازمان مطبوعش.
البته کنار گود نشسته ایم و میگوییم که لنگش کن. میدانم. اما واقعیت این است که حذف فردوسی پور از ۹۰، واقعا اینهمه مستوجب عزاداری نیست. در اینکه صدا و سیما و مشخصا شبکه ۳، با اینکار، آگاهانه یا ناآگاهانه انگشت در چشم خود فرو کرده شکی نیست، اما مگر چند درصد مردم ایران اساسا برای روال اینگونه تصمیم گیریهای آنها اعتباری قائل هستند؟ ۹۰ برند عادل خواهد ماند و نه تلویزیون. در این میانه آنچه که رخ داده است، سرنوشتی است که پیش روی فردوسی پور قرار دارد. اگر او، چنانچه در همه این سالها مینمود، برحق و حقانیت است، میتواند چون یوسف، زندان تهمت و چون سیاوش آتش امتحان را بپذیرد و از آنها به سلامت بدر آید و همه آن صفات مثبت متصف را ابدی و اثبات کند. و میتواند راهی دیگر برگزیند و در غباری از تردیدها و ناباوریها بماند و از هر سو تیری بخورد و به روی خود نیاورد. راه انتخاب برای او باز است. هرچند که این انتخاب کاری بسیار دشوار باشد. ما جای عادل فردوسی پور نیستیم.

*هرگونه استفاده از مطالب اختصاصی پگاه بدون اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد